این روزا خستم.خسته از یادآوری خودمخسته از فراموش شدن و فراموش کردن کاش زمان به عقب برمیگشت.آدما هیچوقت قدر داشته هاشونو نمیدوننمنم قدر ندونستم.قدر ندونستم که آدم عاشق کم پیدا میشهگند زدمو تنها کسی که عاشقم بودو از دست دادم.کاش قدر میدونستمو از وجودش از عشقش از همه چیزش لذت میبردم.شاید اینجوری دیگه عقده ای نمیشدم.چقدر این روزا زندگیم سرده.پر از بغض و گریه و تنهاییهپر از حرفای نگفته تو دلمه.پر از کارای نکردمهچقدر دلم عاشقی
اشتراک گذاری در تلگرام
وقتی یه سر مسئله الکی و شوخی نفرینت کنه و بخواد توام سختیایی که اون میکشه رو بکشی.
اشتراک گذاری در تلگرام
امروز دوباره دلم گرفتهیه حس خلا و تنهایی تو وجودمه که هرکاری میکنم پرنمیشههیچی عقده هامو برطرف نمیکنهکسی برای شادکردنم تلاش نمیکنهکل زندگیمون شده فکر قسط و قرضامون.شده کمبودای زندگی روزمرمون.امروز خودمو توی آیینه دیدمچقدر حس پیری کردم.موهامو شونه میکردم.موهام سفید شده بودگفتم خدایا خیلی سخته تو ۲۴ سالگی نصف موهات سفید شه و بخازر گول زدن خودت به بقیه بگی ارثیه.تمها دلیلی که دوست دارم حاملگیم تموم شه اینه که برم موهامو رنگ کنمشاید
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت